رفتي اما من پنجره را تا قيامت باز ميگذارم مگر يک روز از خم کوچه نمايان شوي
وبرايم دستي تکان دهي . . .
خداحافظ اي قصه ي عاشقانه خداحافظ اي آبي روشن دل
خداحافظ اي عطر شعر شبانه خداحافظ اي همنشين هميشه
خداحافظ اي داغ بر دل نشسته تو تنها نمي ماني اي مانده بي من
تو را مي سپارم به دل هاي خسته
فکر ميکردم آنقدر از نگاهم بيزار شده اي که دور دور رفته اي…
اما دور شده بودي تا پا به پا شدنت را نبينم…و اشکهاي خداحافظي را !!
غمي که لحظه لبخند بر لبم گل کرد
تمام عمر نبود تورا تحمل کرد
اوا!! بگو خدا نکنه...
سلام.شعرت خيلي با حال بود.ولي خودت هم يادت نره.
عصر جمعه خوش بگذره!
هر جاباشيو هركاري ميكني.
فداش
اونقدر توي وبت نفرين نثار اونايي كه مييانو نظر نميدن كرد يكه منو ترسوندي .گفتم دلتون رو نشكنيمو يه نظري نثارت كنيم هر شايد هم خوشت نياد.
به هر حال اندر احوال وبت به ناخن خشكي ميزني!
ميخواي شارژ واست اس كنم ؟
البته اگه پورو نميشي!
سلام دختر خاله
رنگ وبت تيرست
رنگ سال بذار
بنفش خوشگل
اما كلي قشنگه....
سلام سپيده جون.خوبي؟
اولين باريكه به وبت ميام يه دوري زدم تو وبت سر گيج رفت.
به شما خسته نباشيد ميگم كه اين سرگرمي خوب رو واسه خودتو ديگرون انتخاب كردي.
گفتي لعنت بر عشق!
آخه خانومه 53 كيلويي!
ببخشيد قصد توهين ندارم.عشق كه خوبه اما به شرطه ها و شروطه ها.
خدا چيز بد نيافريده.فعلن باي.خوشحال ميشم سري به اين باكسم بزني.موفق و پايدار باشي.